آخرین مطالب
امکانات وب
من که دیگر در این دار از تو امیدی بر دلم نمی بینم..
مطمئنا به همین زودی ها،
در یک غروب ابدی در دنیایی که خواهیم ماند
تا بی‌نهایت
با یادت راه خواهم رفت و تو بد باخته ای ...تو شروع کننده بودی و پایان دهنده هم... ای رستگار عالم با توأم.
خواهم رفت و خواهم گفت
و با نبودت حرف ها خواهم زد
و در اندیشه ای که دیگر لایق و باب مراد من نیست
آن هنگام که خواهی گفت و با لبخند حرفی را خواهی گفت
در باران خواهم رفت به سوی کجاآبادی که رسیده ام ....... .
#یادداشت‌های_طاهره_بخشی
:: باران کویر ::...ما را در سایت :: باران کویر :: دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : dbaranekavirf بازدید : 106 تاريخ : جمعه 24 اسفند 1397 ساعت: 3:50
زخم‌ها کاراترند انگارهمیشه وظیفه شان را انجام میدهند و تاثیر خودشان را میگذارند. و دردها هم گاهی خود را نشان میدهند مثل موهای سیاه شقیقه ای که سیاه بود...مثل چروک های کنار چشم و لبهایی که گاهی خندان :: باران کویر ::...
ما را در سایت :: باران کویر :: دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : dbaranekavirf بازدید : 98 تاريخ : جمعه 24 اسفند 1397 ساعت: 3:50
کار خیر کردن که بوق و کرنا نمیخواهدکار خوب کردن و رفتن که بحث عکس یادگاریبوسهنفرینگریهنمــیخواهدخیر کردن که واژه نمـــــیخواهدخوبی یعنی در را باز کنیو چنان گم شوی از این هیاهوکه شک کنند به چشمهایشانبه :: باران کویر ::...
ما را در سایت :: باران کویر :: دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : dbaranekavirf بازدید : 96 تاريخ : جمعه 24 اسفند 1397 ساعت: 3:50
همین است دیگرتا بخود آیی، میبینی که در قعر دنیا قهرکنان و قهرمان گونه با خودت کلنجار میروی! نمیدانی قبلت با قلبت بود یا الانت. نمیدانم چه میکنم در این سرای بی حاصل و ازچه و از که و از کی شورم برای رفت :: باران کویر ::...
ما را در سایت :: باران کویر :: دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : dbaranekavirf بازدید : 96 تاريخ : جمعه 24 اسفند 1397 ساعت: 3:50
رحم کن به دلامون
شفا عطا کن بهش
رحم کن به مهربانی اش به درگاهت قسم
رحم کن به موهای سپیدش و به لبانی که صبح و شب ذکرگوی تو بودند
رحمی به دل محمدم که ذره ذره آب می شود ... وقتی آب شدن تنها آغوش امن بچگی اش را می بیند .
:: باران کویر ::...ما را در سایت :: باران کویر :: دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : dbaranekavirf بازدید : 99 تاريخ : جمعه 24 اسفند 1397 ساعت: 3:50